شعر و ادب پارسی
سلامی چوبوی خوش آشنایی شعرهای زیبای خودرا به یادگاروبا نام خود به اشتراک بگذارید شاد وسلامت باشید وهمواره موفق سپاسگذارم
تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان شعر و ادب پارسی و آدرس mozzon.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
خبرنامه وب سایت:
آمار وب سایت:
بازدید امروز : 22 بازدید دیروز : 14 بازدید هفته : 38 بازدید ماه : 168 بازدید کل : 46198 تعداد مطالب : 353 تعداد نظرات : 12 تعداد آنلاین : 1
من درین سن جوانی زجهان سیرشدم
صورتم گرچه جوان است
ولی
پیر شدم
مستانه میروی
و
نگه میکنم
تورا
یا به حیلت
یا به حالت
یا به زاری
یا به زور
عاقبت من دردل سنگ تو
راهی می کنم
صایب چه اعتباربر اخوان روزگار
یوسف به ریسمان برادربه چاه شد
جایی که برادر به برادرنکند رحم
بیگانه برای توبرادرشدنی نیست
توبگفتی که بجا آرم ودانم که نیاری
عهد و
پیمان و
وفاداری و
دلداری و
یاری
خیام اگرزباده مستی
خوش باش
با لاله رخی اگرنشستی
چون عاقبت کارجهان نیستی است
انگارکه نیستی
چوهستی خوش باش
گویند کسان بهشت باحور
خوش است
من میگویم
که آب انگور
این نقد بگیرودست ازآن نسیه بشوی
ک آوازدهل شنیدن ازدورخوش است
گرآمدنم به من بدی نامدمی
ورنیزشدن به من بدی کی شدمی
بهترنبدی که اندراین دنیا من
نه آمدمی
نه بدمی
نه شدمی
غنچه را صدگونه آسیب است و
خارآسوده است
خارخشک ازمنت ابربهارآسوده است
خانمانسوزبود آتش آهی گاهی
ناله ای میشکند پشت سپاهی گاهی
قصه یوسف وآن قوم چه خوش پندی بود
به عزیزی رسد افتاده به چاهی گاهی
امشب صدای تیشه ازبیستون نیامد
شاید به خواب شیرین فرهاد رفته باشد
ازآه دردناکی سازم خبردلت را
وقتی
که کوه صبرم
بربادرفته باشد
آن یکی شیری است اندربادیه
وین یکی شیری است اندرباد یه
این یکی شیری که آدم می خورد
وین یکی شیری که
آدم میخورد
نه ازهندم نه ازچینم
نه ازبلغاروسقسینم
نه ازملک عراقینم
نه ازخاک خراسانم
نه ازآدم نه ازحوا
نه ازدنیا نه ازعقبا
نه ازاینجا نه ازآنجا
که من ازجان جانانم
نه شرقی ام نه غربی ام
نه بحری ام نه بری ام
نه ارکان طبیعیم نه ازافلاک گردانم
جان بی جمال جانان
میل جهان ندارد ندارد ندارد
هرکس که این ندارد
حقا
که آن ندارد
عشق تومیکشاندم شهربه شهروکوبه کو
مهرتومیدواندم کوچه به کوجه سوبه سو
مهرتورا دل غمین بافته برقماش جان
رشته به رشته
نخ به نخ
تاربه تار و
پود به پو
صدا سرمیدهم درکوه
کجایید ای جوانی کامرانی شادمانیها
جواب آید به 100 اندوه
آمدی با های های گریه تا خوابم کنی
زلف رایک سو زدی تا غرق مهتابم کنی
به سرو گفت کسی میوه ای نمی آری
جواب داد که آزاد ه گان تهی دستند
گرتوزیبا صنم ازدیردرآیی به حرم
کافرآن است که آتش نزند قرآن را
گردریمنی چوبامنی پیش منی
ورپیش منی چوبی منی دریمنی
من باتوچنانم ای نگاریمنی
خود درعجبم که من توام یا تومنی
می بده
می بستان
دست بزن
پای بکوب
به خرابات نه ازبهرنمازآمده ای
شبی مجنون به لیلی گفت
که ای محبوب بی همتا
توراعاشق شودپیدا
مجنون نخواهد شد
دراین جهان غم الود ایکاش عاشق نبودم
دراین شب سرد وپردود
ایکاش
عاشق نبودم
بی تو
با
خاطره هایت
چکنم م م م م
من سرکش میخانه ام ازمن بگریزید
من عاشق و
دیوانه امممممممممممممممممم
ازمن بگریزید
گداخت دل که شو د کارجان تمام و
نشد
بسوختیم درین آرزوی خام و نشد
نشد که نشد
دم مرگ هیچ دانی زچه بازماند چشمم
زتوبود چشم آنم که ............
نظرکنی
نکردی.............
100نامه نوشتیم وجوابی ننوشتی
این هم که جوابی ننویسند
جوابی است
Powered By LOXBLOG.COM Copyright © 2009 by mozzon Design By : wWw.Theme-Designer.Com